درد دوری...
امروز که داشتم با خواهرم حرف میزدم یه حرف قشنگی زد که واقعا آرومم کرد گفت قشنگه این دوریه این دلتنگی این دلواپسی این بی قراری این بغض این گریه از ته دل همش قشنگه و نشون میده که چقدر اون آدم برات با ارزشه و ببین چ رفتاری باتو کرده که حتی تو بغض و گریه و حال بدی تم نگرانشی دلواپسشی و این حال از صد تا وصال قشنگ تره میگفت خدارو چ دیدی همینجور که چند سال گذشت و باز بهم برگشتین بازم ی روزی ی جایی برگشتین شاید ی روز به ازدواج ختم شد شایدم سال ها بعد دیدیش اما مهم اینکه اون آدم همیشه تو دلت عزیز باقی بمونه حالا چ با وصالش چ با دوری و نبودنش.
دیدم چقدر آرامش گرفتم از حرفاش حتی بیشتر از صد تا مشاوره بیشتر حالمو خوب کرد
درسته ک عشق منطق سرش نمیشه و من همچنان قلبم فشرده میشه اشکم در میاد و هنوز نمیتونم با میل غذا بخورم ولی ته دلم همینکه یک لحظه یادش می افتم حالمو عوض میکنه و ی حسی ته وجودم میگه ک محمد هم همینطوره و ما تموم نکردیم مثل همیشه ما خودمون رو مجبور به جدایی کردیم و این یعنی هنوز ادامه داریم در قلب های هم 💚✨