من همیشه گفتم برای عشق تون بمونید بجنگید چون ارزش جنگیدن رو داره هیچ وقت با تمام سختی ها کنار نکشید ولی نه یک طرفه چون وقتی یک طرفه باشه هم خودتون رو اذیت میکنید هم طرف مقابل رو اگر اونم همون قدر مشتاق موندن بود بجنگید وگرنه اشتباه خیلی بزرگی میکنید هم در حق خود تون هم طرف مقابل

و من فهمیدم دارم تلاش بیخود میکنم دارم دست و پا میزنم ولی یک طرفه دارم صدم رو میزارم ولی یک طرفه

و خیلی از دست خودم عصبانی ام از تلاش هایی ک برای دوتامون میکنم ولی بی نتیجه هست چون محمد هیچ تمایلی برای ادامه و پایدار شدن رابطه نداره و همش با دودلی پیش میره همیشه وقتی ی وقتایی تو خودش میرفت فکر میکردم از چیز های دیگه ایی اذیت میشه ک دلش نمیخواد به من بگه ولی حالا فهمیدم که بخاطر منه و از این که بهش حس عذاب وجدان میدم از خودم بدم میاد

احساس میکنم با دوست داشتنم دست و پاشو بستم و انداختمش تو قفس اختصاصی خودم و اونم چاره ایی جز بامن بودن نداره در حالی ک حالش با من نیست

خیلی برام سخته خیلی زیاد که ی روز برای همیشه بزارمش و برم ولی باید این کارو بکنم باید بهش ثابت کنم که چقدر دوسش دارم باید بهش ثابت کنم که انقدر دوسش دارم که میتونم یه روز برای همیشه رهاش کنم بره برای همیشه بره

فقط از خدا یه قوت میخوام که ی روز این قدرت رو بهم بده که رهاش کنم باید یه روز یه جوری برم که هیچ جا نتونه پیدام کنه هیچ جا خدایا این قدرت رو بهم بده

نمیتونم ببینم دارم آزارش میدم از اینکه همش احساس عذاب وجدان میکنه از خودم بدم میاد خیلی بدم میاد

بقول خواهرم عشق همیشه هم به وصال نیست یه وقتایی هم باید پا رو همه چی گذاشت و رفت برای همیشه

شاید بزرگ ترین لطفی باشه که در حقش میکنم شایدم نه

ولی همین قدر میدونم که دلش به موندن نیست

و این یعنی دارم آگاهانه عذابش میدم

خدایا کمکم کن کمکم کن این قدرت رو بهم بده 🙏