شب و دلتنگی هاش...
همیشه میگن وقتی کسی رو دوست داری و قلبا میخوایش بهش بگو چرا تو دلت نگه میداری چرا کسی که دوسش داری رو از لذت شنیدن این جمله محروم میکنی؟!
ولی دیگه تصمیم گرفتم که نگم انگار هرچی ندونه بهتره نمیدونم خاصیت انسانه دیگه چی بگم
منم عوضش میام اینجا میگم هم خودمو خالی میکنم هم اون نمیفهمه و نمیخونه:))
چقدر این روزا کلافم هنوز با داداشام قهرم دیگه خیلی داره طولانی میشه انقد که دیگه خودشونم براشون مهم نیس که دیگه هیچ حرفی نمیزنم.نمیدونم از یه طرفم میگم بهتر شاید اینجوری راحت ترن پس باشه راحت باشن:(
این وسط من حوصلم می پوکه چن وقتم میشه خونه خواهرم نرفتم دلم واسه مرسانا ی ذره شده فسقلی واقعا وقتی میبینمش همه مشکلاتم یادم میره :)
خب دیگه از یک شنبه تعطیلیم و سه روز خونم دلم میخواد کلی خستگی در کنم هممم
+ نوشته شده در چهارشنبه دوازدهم مرداد ۱۴۰۱ ساعت 23:25 توسط دیوانه ی او مینویسد.
|
هرجای دنیایی دلم اونجاست...💚